کد مطلب:106647 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

نامه 023-پس از آنکه ضربت خورد











[صفحه 695]

نامه ای كه حضرت پیش از شهادت به عنوان وصیت بیان فرمود، هنگامی كه ابن ملجم فرقش را شكافته بود: فجاه الامر: ناگهانی به سوی او آمد. قارب: جوینده ی آب و به قولی كسی كه بین او و بین آب مدت یك شب راه باشد. (سفارشم به شما این است كه به خدا شرك نیاورید و سنت رسول خدا را تباه نكنید، این دو ستون دین را كه توحید و نبوت است برپا دارید، هیچ گونه نكوهشی بر شما نخواهد بود. من دیروز یار و رفیق شما بودم. اما امروز مایه ی عبرتم، و فردا هم از شما جدا می شوم، اگر نمردم و ماندم من خود صاحب اختیار خونم می باشم و اگر از دنیا رفتم پس مرگ وعده گاه من است و اگر از قاتلم درگذرم عفو و گذشت برای من مایه ی قرب به خدا و برای شما حسنه است پس شما عفو داشته باشید خدا می فرماید (الا تحبون ان یغفر الله لكم) به خدا سوگند از آمدن مرگ برای من پیشامد ناگهانی كه آن را ناخوش داشته باشم به وجود نیامد و امری كه آن را نپسندم بر من ظاهر نشد و نیستم مگر مانند جوینده ی آب كه به آن دست یافته باشد و جستجوگری كه به مقصودش رسیده است (و ما عند الله خیر للابرار). مرحوم سیدرضی فرموده است: برخی از قسمتهای این گفتار در خطبه های گذشته آمده بود اما

به دلیل این كه این نامه متضمن فزونیهایی بود تكرارش را لازم دانستیم. این سخنان را حضرت در یكی از روزهای پیش از شهادتش بیان فرمود و بعد از این انشاءالله شرح مفصل شهادت و وصیتهای وی در محل مناسبتری ذكر خواهد شد. امام (ع) در این گفتار به دو مطلب سفارش فرموده است كه پایه های استوار اسلام می باشند: 1- هیچ گونه شرك به خدا نیاورند یعنی توحید خالص داشته باشند كه شهادت به آن نخستین مطلوب دیانت و شریعت است چنان كه در گذشته بیان شد. 2- توجه كامل به موضوع نبوت و محافظت سنت پیامبر، و در سابق معلوم شد كه لزوم پیروی از تمام آنچه رسول خدا آورده است از سنت به حساب می آید. پس محافظت بر كتاب خدا از امور واجب می باشد، و برپا داشتن این دو وظیفه ی بزرگ موجب رفع نكوهش می شود، به دلیل آن كه این دو اصل مثل دو ستون خانه سبب پابرجایی اسلام هستند، لذا واژه ی عمود را بر آنها استعاره آورده است. و خلاكم ذم، این جمله حكم ضرب المثل دارد افعل كذا و خلاك ذم، این كار را انجام بده دیگر چیزی بر تو نیست یعنی معذور هستی و نكوهشی بر تو نیست. امام پس از ذكر مقدمات خبر مرگ خود را به اطرافیان داده و با یادآوری حالات مختلف و دگرگونی وضع خود در سه وقت از

زمان آنان را به پند و عبرت گرفتن وادار كرده، در گذشته یا دیروز رفیقشان بود و او را به نیرومندی و دلیری می شناختند و بر دشمنان غالب و قاهر بود و زمام امور كشورداری و كارهای شریعت و دیانت در دست او قرار داشت، هم اكنون مایه ی عبرت شده، و در آینده ی بسیار نزدیك از آنها جدا می شود. به دنبال این هشدار رفتار با قاتلش را به فرضی كه از دنیا برود یا بماند شرح می دهد و چنان به نظر می رسد كه در این قسمت از گفتار حضرت تقدیم و تاخیری صورت گرفته باشد كه تقدیر آن چنین است: اگر باقی ماندم اختیار خون خودم را دارم، پس اگر بخواهم قصاص می كنم و اگر بخواهم عفو می كنم، و اگر عفو كنم برای من مایه ی تقرب به خداست اما اگر از دنیا رفتم وعده گاه من مرگ است در این صورت اگر شما كشتن قاتلم را بخواهید او را بكشید و اگر عفو را بخواهید كه آن برای شما حسنه است پس عفو كنید. در عبارت متن، نخست دو حالت بقا و فنای خود را ذكر كرده و سپس حكم آنها را با هم بیان فرموده و به منظور تشویق بازماندگانش به عفو و گذشت. آیه ی شریفه را ذكر كرده و سپس سوگند یاد می كند كه با آمدن مرگ امری كه آن را دوست ندارد و وارد شنونده ای كه او را نشناسد پیش نیامده است. آری ص

داقت گفتار وی امری روشن است به دلیل آن كه وی پس از رسول خدا سرور اولیای خدا بود كه از ویژگیهای ایشان محبت بسیار و شوق فراوان به اموری است كه خداوند برای اولیایش در باغهای بهشت مهیا كرده است و كسی كه چنین باشد چگونه دوست ندارد ورود مرگ را كه باب رسیدن به محبوب وی و سبب دست یافتن به شریفترین مطالب حقه ی جاودانه ای است كه در تمام دوران عمر سعی و كوشش خود را مصروف به آن داشته است؟ و چگونه مرگ را نشناسد و حال آن كه پیوسته در یاد و انتظار آن بوده است؟ سپس خود را كه مورد هجوم مرگ واقع شده و به آن سبب به كمال آنچه خداوند از خوبیهای جاودانه برایش مهیا كرده رسیده، تشبیه به تشنه ای كرده است كه وارد آب شده باشد، زیرا همان طور كه وقتی شخص بسیار تشنه ای پس از پیمودن راهها در طلب آب به آن وارد شود تمام سختیهای عطش تشنگی و رنج راه برایش آسان می شود، او نیز با فرا رسیدن مرگ آن چنان با نعمتهای جاوید همدم و سرگرم می شود كه تمام ناگواریهای دنیا و دشواریهای پیش از مرگ برایش آسان و گوارا می شود و لطیفه ی دیگری نیز در این تشبیه نهفته می باشد كه خوبیها و نعمتها را از نظر گوارایی تشبیه به آب كرده است. و نیز چون به خاطر ظفر یافتن به

مقاصد اخروی خود، دلش شاد و چشمش روشن می شود همچنان كه جوینده و طالب امری، هنگامی كه مطلوب خود را به دست می آورد، دلشاد و خرسند می شود، لذا حالت خود را در هنگام مرگ به چنین شخصی هماننده كرده است. واضح است كه خوشحالی و سرور انسان در برابر دست یافتن به مقاصد خود مختلف و متفاوت می باشد زیرا خواسته ها از جهت ارزشمندی و نفاست یكسان نیست و چون امور آخرت و پس از مرگ مهمترین و باارزشترین مقاصد و خواسته های انسان است پس لازم است شادی و سرور و چشم روشنی كه در نتیجه ی وصول به آن برای انسان حاصل می شود كاملترین شادیها و عالیترین بهجتها باشد. آنگاه از آیه ی شریفه ی قرآن استفاده فرموده و به این مطلب اشاره كرده است كه آنچه از خوبیها كه آدمی در دنیا می خواهد، تنها نزد خداوند پیدا می شود كه او برای دوستان نیكوكارش از هر خواسته ای كه طلب می كنند بهتر است. توفیق از خداوند است.


صفحه 695.